درس اول فارسی هشتم پیش از این ها

ساخت وبلاگ

فصل اول : زیبایی آفرینش

درس اول : پیش از این ها

dars1
پيش از اين ها فکر مي کردم خدا

خانه اي دارد کنار ابر ها

مثل قصر پادشاه قصه ها

خشتي از الماس و خشتي از طلا

پايه هاي برجش از عاج و بلور

بر سر تختي نشسته با غرور

ماه برق کوچکي از از تاج او

هر ستاره پولکي از تاج او

اطلس پيراهن او آسمان

نقش روي دامن او کهکشان

رعد و برق شب طنين خنده اش

سيل و طوفان نعره ي توفنده اش

دکمه ي پيراهن او آفتاب

برق تير و خنجر او ماهتاب
پيش از اينها فکر مي کردم خدا

هيچ کس از جاي او آگاه نيست

هيچ کس را در حضورش راه نيست

پيش از اين ها خاطرم دلگير بود

از خدا در ذهنم اين تصويربود

آن خدا ،بي رحم بود و خشمگين

خانه اش در آسمان ،دور از زمين

بود ،امّا در ميان ما نبود

مهربان و ساده و زيبا نبود

در دل او دوستي ،جايي نداشت

مهرباني هيچ معنايي نداشت...

هر چه مي پرسيدم از خود از خدا

از زمين از آسمان از ابر ها

زود مي گفتند اين کار خداست

پرس و جو از کار او کاري خطاست

هر چه مي پرسي جوابش آتش است

آب اگر خوردي عذابش آتش است

تا ببندي چشم کورت مي کند

تا شدي نزديک دورت مي کند
پيش از اينها فکر مي کردم خدا

کج گشودي دست ،سنگت مي کند

کج نهادي پاي ،لنگت مي کند

تا خطا کردي عذابت مي کند

در ميان آتش آبت مي کند

با همين قصّه ،دلم مشغول بود

خواب هايم خواب ديو و غول بود

خواب مي ديدم که غرق آتشم

در دهان شعله هاي سرکشم

در دهان اژدهايي خشمگين

بر سرم باران گرز آتشين

محو مي شد نعره هايم بي صدا

در طنين خنده ي خشم خدا ...

نيّت من در نماز ودر دعا

ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه مي کردم همه از ترس بود

مثل از بر کردن يک درس بود ..
پيش از اينها فکر مي کردم خدا

مثل تمرين حساب و هندسه

مثل تنبيه مدير مدرسه

تلخ ،مثل خنده اي بي حوصله

سخت، مثل حلّ صد ها مسأله

مثل تکليف رياضي، سخت بود

مثل صرف فعل ماضي، سخت بود

تا که يک شب دست در دست پدر

راه افتادیم به قصد يک سفر

در ميان راه در يک روستا

خانه اي ديديم خوب و آشنا

زود پرسيدم پدر، اينجا کجاست؟

گفت: اينجا خانه ي خوب خداست

گفت: اينجا مي شود يک لحظه ماند

گوشه اي خلوت، نمازي ساده خواند

با وضويي دست ورويي، تازه کرد

با دل خود گفت و گویی، تازه کرد

گفتمش پس آن خداي خشمگين

خانه اش اينجاست ؟اينجا در زمين؟

گفت :آري خانه ي او بي رياست

فرش هايش از گليم و بورياست

مهربان و ساده و بي کينه است

مثل نوري در دل آيينه است
پيش از اينها فکر مي کردم خدا

عادت او نيست خشم و دشمني

نام او نور و نشانش روشني

خشم، نامي از نشاني هاي اوست

حالتي از مهرباني هاي اوست

قهر او از آشتي شيرين تر است

مثل قهر مهربان مادر است

دوستي را دوست معني مي دهد

قهر هم با دوست معني مي دهد

هيچ کس با دشمن خود قهر نيست

قهري او هم نشان دوستي ست

تازه فهميدم، خدايم اين خداست

اين خداي مهربان و آشناست

دوستي از من به من نزديک تر

از رگ گردن به من نزديک تر

آن خداي پيش از اين را باد برد

نام او را هم دلم از ياد برد

آن خدا مثل خيال و خواب بود

چون حبابي نقش روي آب بود

مي توانم بعد از اين با اين خدا
پيش از اينها فکر مي کردم خدا

دوست باشم دوست ،پاک و بي ريا

مي توان با اين خدا پرواز کرد

سفره ي دل را برايش باز کرد

مي توان در باره ي گل حرف زد

صاف و ساده مثل بلبل حرف زد

چکه چکه مثل باران راز گفت

با دو قطره صد هزاران راز گفت

مي توان با او صميمي حرف زد

مثل ياران قديمي حرف زد

مي توان تصنيفي از پرواز خواند

با الفباي سکوت آواز خواند

مي توان مثل علف ها حرف زد

با زباني بي الفبا حرف زد

مي توان در باره ي هر چيز گفت

مي توان شعري خيال انگيز گفت

مثل اين شعر روان و آشنا:

پيش از اين ها فکر مي کردم خدا ...

قيصر امين پور

معنی ابیات

1-قبل از این فکر می کردم که خداوند خانه ای در میان ابرها دارد.

2-آجرهای خانه اش مانند کاخ پادشاهان قصه ها از الماس و طلاست.

3-پایه های برج خدا از عاج و بلور درست شده است و با غرور بر روی تخت پادشاهی نشسته است.

4-ماه در اصل برق کوچکی( انعکاس نور کوچکی)از تاج خداست.و ستاره ها پولک های تاج خداوند هستند.

5-رعد و برق صدای خنده خداست. وسیل و توفان ناشی از فریاد بلند اوست.

6-کسی از جای او خبر ندارد.و کسی اجازه حضور در دربار او ندارد.

7-آن خدای ذهنی من خشن و غضبناک بود و خانه اش در بالای آسمان دور از زمین بود.

8-وجود داشت ولی بین ما نبود .مهربان و ساده و قشنگ نبود

9-دوستی و رفاقت در دلش جایی نداشت. محبت و مهربانی هیچ معنایی نداشت

10-هرچه قدر از خودم درباره خدا می پرسیدم و از زمین و آسمان و ابرها

11-می گفتند این کارها کار خداست.تحقیق و پرس و جو از خدا کاری بیهوده است.

12-به نیت ترس و وحشت از خشم خدا نماز می خواندم و دعا می کردم

13-قبل از این در فکرم از خدا ناراحت بودم.و این تصویرها در ذهنم از خدا بود.

14-تا این که یک شب دستم در دست پدرم بود به قصد و نیت سفری به راه افتادیم

15-در بین راه در روستایی خانه قشنگ و آشنا دیدیم

16-فورا از پدرم پرسیدم اینجا کجاست؟پدرم گفت:اینجا خانه خداست(مسجد است)

17پدرگفت:مدتی اینجا می مانیم و در گوشه ای نماز خواند

18-با وضو گرفتن دست و رو را تازه و شاداب کرد.و با دل خود گفتگویی جدید آغاز کرد.

19-به پدر گفتم:آن خدای خشمگین ذهن من خانه اش اینجا قرار دارد؟

20-گفت:بله خانه اش ساده و بی ریاست.فرش هایش از گلیم و بوریا پوشیده شده است.

21-خداوند با محبت و بی ریا و بی انتقام جو است ومانند نوری است که در وجود آیینه قرار دارد.

22-خداوند اهل غضب و دشمنی ورزیدن نیست.و وجود خدا سراسر نور و روشنی است

23-الان فهمیدم خدای واقعی این خدا با همین ویژگی هاست..خدایی که مهربان و نام آشناست

24-این خدا دوست من است و از رگ گردن به من نزدیک تر است.

25-من می توانم از این به بعد با خدا به شکلی پاک و بی ریا دوست باشم

معنی واژه ها :

قصر :کاخ

خشت :آجر خام

عاج :بافت داخلی دندان که مینای دندان آن را در بر گرفته است - دندان فیل

بلور :نوعی شیشه

غرور : تکبر

طنین :صدا

نعره: فریاد

توفنده: خروشان

خود ارزیابی

1. شاعر در مصراع << اینجا خانه خوب خداست >> به چه نکته ای اشاره دارد؟

منظور مسجد است
2. درک و دریافت خود را از مصراع << نام او نور و نشانش روشنی >> بیان کنید.

یک از نام های خداوند تبارک و تعالی "نور" است همان طور که در قرآن فرموده:الله نور السموات و الارض.

خدا نور است یعنی روشن است و روشنی بخش .

خدا که نور است هم خود روشن است هم به غیر روشنی می بخشد..خدا نور الانوار است .هرچیزی به نور او روشن است .شما هر چه را در عالم ظاهر می بینید به اسم "نور"خدامی بینید. چون او باعث زینت و آرایش اشیاست به او نور می گویند خدابا نور خود است که قلوب مومنین را به ایمان روشن می کند.

یکی دیگر از معانی نور "هدایت "است خدا نور است یعنی هادی است .او هر چیز را به نور خود هدایت و راهنمایی میکند.

نور در معنای کوچ دادن و راندن و بردن است. "نور" گویند چون تاریکی را می برد.

خداوند با نور مطلق خود شرک و شریک را از خود رانده است. به قول حکیم نظامی:

راه تو به نور لا یــــــــــزالی از شرک و شریک هر دو خالی

نشان خدا هم روشنی است :هر کس که خدا او را به راه خود هدایت کند به روشنی و هدایت رسیده است. این انسان هم مظهر نور خدا می شود به طوری که اگر در راه های زندگی از لغزش و انحراف دور می شود .

نشانه های الهی هم همان هایی است که در ظاهر می بینیم که علت ان که به چشم آمده از تجلی نور خدا بر آن هاست. اگر نور خدا براشیا نمی تابید هیچ چیز قابل رویت نبود وهمه ی اشیا مخفی بود

3. چه راه هایی برای شناخت خداوند هستی وجود دارد؟

بهترین راه شناخت ،شناخت از راه موجودات است.زیبایی،پیچیدگی ،مهربانی ،خشم و.....موجودات نشانه زیبایی خشم و مهربانی خداست و در اصل نمود و نمایشگری از وجود خداست.


دانـــــــــــــــــــش ادبــــــــــــــــــــــی

در سال پیش با مفهوم زبان و ادبیات و تفاوت آن دو آشنا شدیم. م یدانیم که
ساختمان زبان از عناصری تشکیل م یشود. واژه ها و جمل ههای زبان، مانند ظرف هایی
هستند که فکر ما را در خود جای م یدهند. ما باید هنگام خواندن هر اثر و شنیدن گفتار
هر شخص، با درنگ و تأمل، نحوۀ گزینش واژه ها و زمینۀ فکری آن را جست و جو کنیم؛
پس برای درک بهتر هر اثر باید به <<ساختار >> و محتوای آن توجّه کرد.
برای بررسی ساختار )شکل بیرونی( هر اثر، می توانیم از این پرسش ها بهره بگیریم.
متن اثر، به << نثر >> است یا به << نظم ؟>>
شیوۀ بیان نوشته، << زبانی >> است یا << ادبی ؟>>
واژه های متن، ساده و قابل فهم هستند یا دشوار و دیریاب؟
اکنون با توجّه به این پرس شها، شعر <<ستایش >> و <<درس اوّل >> را از نظر ساختار با
هم مقایسه کنید.

فعالیـــــــــــــــــــــت های نوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاری

1- از متن <<ستایش << >> درس اوّل >> واژه هایی بیابید که در آنها یکی از حروف << ذ، ز، ض، ظ >> به کار رفته باشد.

زبان- - پوزش پذیر - جز / حضور - ذهن - لحظه - وضو
2. جدول زیر را کامل کنید.
فعل بن مضارع مصدر زمان
رفت رو رفتن گذشته

دارد دار داشتن مضارع(حال)

3. ردیف و قافیه را در بیت هشتم و هجدهم شعر <<پیش از این ها >> مشخّص کنید.

بیت هشت :ردیف:نبود - نبود /قافیه: ما - زیبا

بیت هیجدهم: ردیف: تازه کرد - تازه کرد/قافیه : رو - گو

٤. سعدی در بیت زیر، به کدام داستان های مذهبی اشاره دارد؟
<< گلستان کند آتشی بر خلیل گروهی بر آتش بَرَد ز آب نیل >>
داستان حضرت ابراهیم (ع) داستان حضرت موسی (ع)
نکته :
در زبان فارسی، بعضی حروف، مانند <<ذ، ز، ض، ظ >> تلفّظ یکسان دارند
امّا شکل نوشتاری آنها متفاوت است؛ با دقّت در معنا، به املای این گونه کلمات
توجّه کنید

ادبیات متوسطه اول...
ما را در سایت ادبیات متوسطه اول دنبال می کنید

برچسب : درس اول فارسی هفتم,درس اول فارسی پنجم دبستان,درس اول فارسی هشتم,درس اول فارسی نهم,درس اول فارسی سوم ابتدایی,درس اول فارسی دوم دبستان,درس اول فارسی سوم دبستان,درس اول فارسی دهم,درس اول فارسی چهارم دبستان,درس اول فارسی ششم ابتدایی, نویسنده : 0adabyat1 بازدید : 5721 تاريخ : شنبه 8 آبان 1395 ساعت: 8:50