شعرخوانی: گِل و گُل

ساخت وبلاگ

شبی در محفلی با آه و سوزی شنیدستم که مرد پاره دوزی

چنین می گفت با پیر عجوزی ((گلی خوشبوی در حمام روزی

رسید از دست محبوبی به دستم))

معنی:شنیده ام که شبی در یک مجلسی مرد پینه دوزی به پیرزنی چنین گفت:یک روز در حمام،دوستی به من گِل خوشبویی داد

گرفتم آن گل و کردم خمیری خمیری نرم و نیکو چون حریری

معطر بود و خوب و دلپذیری ((بدو گفتم که مشکی یا عبیری

که از بوی دلاویز تو مستم))

معنی: آن گل را گرفتم و به خمیری نرم و خوب تبدیل کردم که نرمی و لطافت آن مانند ابریشم بود.آن خمیر خوشبو و خوب و دل پسند بود.به او گفتم که مشک یا عبیر هستی که من از بوی خوش تو از خود بی خود شده ام.

همه گل های عالم آزمودم ندیدم چون تو و عبرت نمودم

چو گل بشنید این گفت و شنودم ((بگفتا من گلی ناچیز بودم

ولیکن مدتی با گل نشستم))

معنی:همه گِل های دنیا را آزمایش کرده ام ولی گِلی به خوبی و خوشبویی تو ندیدم و متعجب شدم.وقتی گِل حرف های من را شنید گفت:من گِلی ناچیز و بی ارزش بودم،ولی مدتی هم نشین گُل شدم

گل اندر زیر پا گسترده پر کرد مرا با همنشینی مفتخر کرد

چو عمرم مدتی با گل گذر کرد ((کمال همنشین در من اثر کرد

وگرنه من همان خاکم که هستم))

گُل،گلبرگ هایش را زیر پایش پراکند و من را با هم نشینی اش سر افراز کرد.وقتی مدتی از عمرم با گُل سپری شد،صفات و ویژگی های خوب گُل در من اثر کرد. و گر نه من در اصل همان خاکی هستم که در ابتدا بی ارزش بودم.


معنی واژه ها
پاره دوز: پینه دوز
دل پذیر:دل پسند
عبرت:پند گرفتن
کمال:آراستگی صفات
محبوب:دوست
مشک:ماده ای خوشبو
حریر:ابریشم
دلاویز:دل پسند
عجوز:پیرزن
عبیر:دارویی خوشبو
محفل:مجلس
معطر:خوشبو
مفتخر:سرافراز

ادبیات متوسطه اول...
ما را در سایت ادبیات متوسطه اول دنبال می کنید

برچسب : شعرخوانی, نویسنده : 0adabyat1 بازدید : 415 تاريخ : جمعه 14 مهر 1396 ساعت: 17:27